گفتن از انسان هایی که رنگ خدایی گرفته و لقب خلیفة اللهی را زینت بخش خود کرده اند، کاری بس دشوار است؛ چرا که آنانْ آسمانی اند و ما زمینی، آنان افلاکی اند و ما خاکی و دستانِ خاکیِ زمینیان به اندیشه آسمانی افلاکیان راه نیافتنی است. اگرچه

آب دریا را اگر نتوان کشید    هم به قدر تشنگی باید چشید

طلوع یک ستاره

 

چند سالی از حکومتْ عدل امیرمؤمنان علی علیه السلام نگذشته بود که شهر مدینه با شکوفایی گلی دیگر از گلستان امامت نورباران شد و شور و شعف بوستان علوی را فرا گرفت. بهار خوش و خرم و روییدن لاله های سرسبز بهاری فرا رسید، آسمانیان به ترنّم درآمده و غبطه خوران نظاره گر زمینیان شدند. خانه کوچک ولی با صفای امام حسین علیه السلام به نور فرزندی روشن شد که آثار بزرگی و عظمت در چهره او نمایان بود.

 

این تولد پربرکت بنابر قول درست در روز پنجم شعبان سال 38 ق در شهر مدینه، در سومین سال حکومت امیرالمؤمنین واقع شد.

پدر و مادر امام سجاد علیه السلام

 

بلبل بوستان علوی امام سجاد علیه السلام در آشیانه پر مهر و محبتی به دنیا آمد که خداوند برای توصیف آنانْ سوره «هَلْ اَتی» را نازل کرد و با آیه تطهیر، ایشان را از هر زشتی و پلیدی منزّه ساخت.

 

پدر بزرگ وار ایشان، امام حسین علیه السلام و مادرش «شهربانو» دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه سرزمین پهناور ایران است. این بانوی پاک دامن، چنان محبوبیتی در نزد خداوند متعال پیدا کرد که لیاقت همسری و مادری امام را پیدا کرده و ذریه پاک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از ایشان ادامه پیدا کرد.

ازدواج شهربانو با امام حسین علیه السلام

 

وقتی قسمت هایی از سرزمین ایران به دست مسلمانان فتح شد، دو دختر از دختران یزدگرد، به اسارت سپاه اسلام درآمده و آن ها را به مدینه فرستادند. خلیفه وقت، اقدام به فروش آن ها کرد که حضرت علی علیه السلام مانع این کار شد و فرمود: آن ها را در اختیار کردن همسر، آزاد بگذارید. شهربانو وجود مقدس امام حسین علیه السلام را برگزید و با آن حضرت ازدواج کرد و امام سجاد از ایشان متولد شد.

القاب امام علی بن الحسین علیه السلام

 

امام چهارم، القاب و کنیه های زیادی دارند که هرکدام از آن ها، بر یکی از کمالات اخلاقی و شخصیتی ایشان رهنمون است. در میان کنیه های ایشان، ابوالحسن و ابومحمد از شهرت زیادی برخوردار است و از القاب ایشان، زین العابدین، سید الساجدین، سجاد، سیدالعابدین، زکی و امین را می توان نام برد. درباره لقب سجاد گفته اند که: آن امام هُمام آن قدر سر به سجده می گذاشت و برای هر نعمتی سجده می کرد که پیشانی اش پینه بسته بود. هم چنین هنگامی که آن حضرت سر به سجده می گذاشت، آن قدر به همان حالت می ماند تا این که عرق از سر و صورت مبارک ایشان جاری می شد.

در محضر صالحان

 

چند روزی از تولد امام سجاد نگذشته بود که ایشان مادر مهربان خود را از دست داد و تربیت امام به عهده پدرش افتاد. دستان پر عطوفت و نفس های قدسی سه امام بزرگ وار، در تکاپوی تربیت فرزند نورسیده حسین علیه السلام بودند: امام سجاد، دو سال از دوران امامت جدّش امیرالمومنین علیه السلام را درک کرد و نیز به خاطر علاقه زیادی که به عمویش امام حسن علیه السلام داشت، در محضر ایشان حاضر شده و از فیوضات معنوی اخلاقی ایشان نیز بهره گرفت. آن حضرت 12 ساله بود که دوران امامت پدرش شروع شد و همواره از تعالیم و آموزه های دینی پدر بهره می جست تااین که در سال 61 ق خود پرچم دار هدایت امت اسلام گردید.

ازدواج امام سجاد علیه السلام

 

تاریخ ازدواج امام سجاد، به درستی معلوم نیست، ولی تولد فرزند بزرگ حضرت در سال 57 ق است امام سجاد علیه السلام با دختر امام حسن مجتبی به نام «فاطمه»، ازدواج کرد. در عظمت و کرامت این بانوی مجللّه همین بس که امام صادق علیه السلام فرمودند: «جده ام فاطمه، صدیقه بود و در خانواده امام حسن علیه السلام زنی به درجه و مرتبه او نرسید».

فرزندان امام

 

فرزند بزرگ امام سجاد علیه السلام حضرت امام محمد باقر است که ایشان در کربلا، طفلی 4 ساله بوده است. این امام همام، از طرف پدر حسینی و از طرف مادر حسنی است؛ بنابراین، ائمه بعد از امام زین العابدین علیه السلام ، تربیت یافته گان نسل امام حسن نیز هستند. فرزند دیگر امام، زید است که ایشان بعد از امام محمد باقر علیه السلام ، بر دیگر برادران برتر بود و در سال 121 هجری در کوفه به دست مروانیان به شهادت رسید. امام سجاد فرزندان دیگری هم داشته که در کتاب های تاریخی نام آن ها آمده است.

بیماری امام، مصلحت الهی

 

بیش از 23 سال از عمرشریف امام سجاد سپری نشده بود که حادثه کربلا اتفاق افتاد. امام سجاد علیه السلام به دلیل بیماری، قادر به شرکت در جنگ نشد و همین امر، دستاویزی برای ناآگاهان گردید تا حضرت را به عنوان امام بیمار یاد کنند. با ذکر این لقب، در ذهن آنان شخصی رنجور و ناتوان با چهره ای زرد و پژمرده و روحی افسرده تداعی می شود، گویا امام سجاد علیه السلام در تمام مدت زندگی خود، از یک بیماری مزمن رنج می برده است، در حالی که واقعیت، غیر از این است؛ زیرا امام چهارم تنها در کربلا به مدت کوتاهی بیمار بوده است و پس از آنْ بهبود یافته و در حدود 35 سال همانند سایر امامان از سلامت کامل جسمی برخوردار بوده است. بدون تردید، بیماری موقت آن حضرت در کربلا، مصلحت و عنایت خداوندی بود تا بدین وسیله، از وظیفه جهاد معاف گشته و از این رهگذر، رشته امامت تداوم یافته و نور هدایت خاموش نشود.

دو راهی دشوار

 

امامت، هدیه پروردگار متعال به بندگان است تا زمین، هیچ گاه خالی از حجت الهی نباشد. امامت، یعنی هدایت امت اسلامی به سوی تکامل مادی و معنوی و حفظ کیان اسلامی و امام، تدبیرکننده امر مسلمانان و بزرگ ترین مصلحت اندیش امت اسلامی برای رسیدن به مقصد اصلی است. با امامت امام سجاد علیه السلام امام بر سر یک دوراهی دشوار قرار گرفت: یا باید با ایجاد هیجان و احساسات، به یک حرکت مسلّحانه اقدام کرده و حادثه دیگری مثل کربلا می آفرید و یا این که باید احساسات سطحی را به وسیله تدبیری صحیح و سنجیده مهار و عناصر صالحی را برای شروع یک کار بزرگ تربیت کرده و جان خود و یارانش را حراست کند. امام سجاد علیه السلام با تدبیری آگاهانه و با بررسی شرایط زمانه، راه دوم را برگزید و به بنیان سازی مبانی فکری مسلمانان همت گمارد.

عصر اختناق

 

عصر زندگی امام سجاد علیه السلام هم زمان با سیاه ترین دوران تاریخ اسلامی، یعنی دوران حکومت بنی مروان است. آنان با منصوب کردن اشخاصی هم چون حجّاج بن یوسف، خون های بی گناه بسیاری را ریختند و انسان های بی شماری به دار آویختند. منصوبان بنی مروان، به صورت علنی به مبارزه با اسلام برخاسته و چنان عرصه را بر مسلمین تنگ کردند تا کسی اندیشه براندازی آنان را در سر نپروراند. آنان با تبلیغ و دروغ افکنی درباره اهل بیت پیامبر علیهم السلام قصد فریب مردمان را داشتند. یکی از معاصران آن ها از امام سجاد علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند: «در تمام مکه و مدینه، بیست نفر که ما را دوست داشته باشند وجود نداشت». بر این اساس، دوران امام سجاد علیه السلام را، دوران ناامیدی از پیروزی حرکت مسلحانه و دوره تلاش و کوشش برای ایجاد یک حکومت اسلامی در دراز مدت نامیده اند.

مبارزه فرهنگی

 

امام سجاد علیه السلام در دوران 35 ساله امامت امت اسلامی، با شش نفر از خلفای بنی امیه و بنی مروان هم عصر شده و با توطئه های گسترده آنان به مبارزه برخاست. در تمام این مدت طولانیْ تبلیغات، فشارهای روحی، شکنجه های سخت و کشتارهای گسترده، فعّالان سیاسی و مذهبی را به انزوا کشیده و وادار کرده بود تا در یک حرکت فرهنگی، به مبارزه خود ادامه دهند. با شرایط به وجود آمده، کار فرهنگی امام دشوار شده و حضرت تصمیم گرفت که در جبهه فرهنگی و عقیدتی، روح خسته و مرده مسلمان ها را بیدار کند؛ بنابراین، ایشان برنامه های متعددی برای خود تدارک دیدند که عبارت بود از: تلاش برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره عاشورا؛ ارشاد امت اسلامی؛ تبیین معارف بلند اسلامی در قالب دعا؛ دستگیری از مستمندان؛ تبیین خط اصیل اسلام و مبارزه با بدعت ها و انحرافات.

صحیفه سجادیه

 

دعا، از راه های ارتباط با خداوند است و در اسلام، سفارش زیادی به آن شده است. دعا، حلقه اتصال بین خالق و مخلوق است و بنابر فرمایش علی علیه السلام عاجزترین مردم کسی است که از دعا کردن عاجز باشد و این حلقه اتصال را قطع کند. امام زین العابدین علیه السلام در آن شرایط بحرانی، تلاش گسترده ای کرد تا معارف بلند اسلامی را از طریق دعا به مردم منتقل کرده و بسیاری از اهداف و مقاصد خود را در قالب دعا ومناجات بیان کند. مجموع دعاهای امام سجاد علیه السلام در کتابی به نام صحیفه سجادیه جمع آوری شده است که پس از قرآن کریم و نهج البلاغه، بزرگ ترین و مهم ترین گنجینه گران بهای حقایق ومعارف الهی به شمار می رود، به طوری که از سوی دانشمندان اسلامی، به القابی چون «اُختُ القرآن»، «انجیل اهل بیت» و «زبور آل محمد» لقب گرفته است. صحیفه سجادیه، تنها شامل راز و نیاز با خدا و ارتباط با او نیست، بلکه دریای بی کرانی از علوم ومعارف است که در قالب دعا بیان شده است.

صحیفه سجادیه، اثری گران بها

 

در سال 1353 ق، مرجع تقلید فقیه، حضرت آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، بزرگ نگهبان میراث مکتوب اسلامی، نسخه ای از صحیفه سجادیه را برای یکی از مفسران بزرگ اهل سنت در شهره قاهره مصر فرستاد. وی پس از تشکر از دریافت این هدیه گران بها و ستایش فراوان از آن، در پاسخ چنین نوشت: «این از بدبختی من است که تاکنون بر این اثر گران بهای جاوید که از مواریث نبوت است دست نیافته بودم. من هر چه در آن می نگرم، آن را از گفتار مخلوق بالاتر و از کلام خالق پایین تر می یابم».

رساله حقوق

 

یکی از ابعاد مبارزه امام سجاد علیه السلام با کج روی ها و انحرافات فکریِ جامعه، نشر احکام اسلام و بیان ابعاد گوناگون آن بود. نمونه ای از تعالیم دینی که از امام سجاد علیه السلام به یادگار مانده، مجموعه ای به نام رساله حقوق است که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را، چه در پیش گاه خداوند بزرگ و چه نسبت به خویشتن و دیگران بیان فرموده است. این مجموعه نفیس و ارزشمند که بارها چاپ شده و دارای شرح های مختلفی از عالمان اسلامی است، بیانگر پنجاه حق از حقوق الهی و انسانی است که امام سجاد علیه السلام در این رساله شریف، به صورت مفصل به آن ها اشاره کرده است. در سایه عمل به دستورات این رساله شریف، بسیاری از مشکلات امت اسلامی و حتی امت های دیگر برطرف شده و دنیا روی صلح و آرامش خواهد دید و اهل دنیا در یک جامعه پر از عدل و صفا و صمیمیت زندگی خواهند کرد.

حقوق دوستان

 

انسانِ ناتوان کسی است که قدرت بر پیدا کردن دوست ندارد و عاجزتر از او کسی است که قدرت بر نگهداری دوستان خود نداشته باشد و آن ها را از خود دور کند. نوع روابط اجتماعی انسان، میزان جاذبه و دافعه او را مشخص می کند. اگر خواستار جاذبه قوی بوده و مایل هستیم که روابط دوستانه مان تداوم پیداکرده و از استحکام لازم برخوردار باشد، رعایت کردن نکاتی الزامی است که امام سجاد علیه السلام در ضمن رساله حقوق بدان اشاره کرده و می فرماید: «حق همراه و دوست تو این است که به او احسان کنی و اگر نتوانستی، در مورد او با انصاف باشی. تا جایی که می توانی در دوستی با او کوتاهی نکن، همواره خیرخواه و پشتِ پناه و مایه رحمت دوستت باش، نه مایه عذاب او».

ویژگی های اخلاقی امام سجاد علیه السلام

خویشتن داری

 

روزی امام زین العابدین علیه السلام ازمسجد مدینه بیرون آمد و به مردی برخورد که به آن حضرت دشنام می داد. همراهان آن حضرت درصدد تأدیب آن شخص برآمدند، ولی ایشان آن ها را از این کار منع کرده و فرمود او را به حال خود بگذارید. بعد رو به آن مرد کرد و فرمود: «آن چه از کارهای ما بر تو پوشیده است، بیش تر از آن است که تو بدانی و بگویی آیا حاجتی داری تا در انجام آن تو را یاری دهم؟» آن مرد وقتی کرم و بزرگ واری حضرت را دید، شرمسار شد و از حضرت عذرخواهی کرد. امام سجاد علیه السلام عبایی را که بر دوش داشت به او هدیه کرد و دستور داد که هزار درهم به او بدهند و بدین شیوه، آن مرد را شرمنده کرده و دریچه ای دیگر از اخلاق الهی خویش را بر مردمان گشود.

مسافر گمنام

 

امام سجّاد در هنگام مسافرت، با افرادی به سفر می رفت که حضرت را نمی شناختند و با آن ها شرط می کرد که مسئولیت کارهای روزمره با آن حضرت باشد. در یکی از سفرها، یکی از همراهانْ آن حضرت را شناخت و به دیگران گفت: آیا هم سفر خود را می شناسید؟ گفتند: نه، نمی شناسیم. او گفت: شما با علی ابن الحسین علیه السلام هم سفر شده اید. هنگامی که آن ها این جمله را شنیدند، از جا برخاسته و دست و پای حضرت را بوسیدند و از حضرت گله کردند که چرا خود را معرفی نکرده است. حضرت فرمود: «وقتی با عده ای که مرا می شناختند به مسافرت می رفتم، برای خوشنودی خدا و رسول اکرم، زیاده از آن چه من مستحق بودم با من عطوفت و مهربانی می کردند؛ از این روی ترسیدم که شما نیز با من همان رفتار را داشته باشید. بدین ترتیب دوست داشتم که اسم و رسمم پوشیده بماند».

امین مدینه

 

زمانی که مسلمانان مدینه، بیعت یزید را شکسته و نماینده یزید را از مدینه بیرون کردند، مَروان بن حکم ـ که از دشمنان اهل بیت بود ـ نزد یکی از بزرگان مدینه رفت و از او خواست تا خانواده خود را نزد او بگذارد تا از آسیب اهل مدینه محفوظ بماند، ولی او قبول نکرد. مروان که در عین دشمنی با اهل بیت، به عطوفت و بزرگ واری آنان اطمینان داشت، نزد امام سجاد علیه السلام رفت و در درخواست کرد تا خانواده خود را به خانه امام سجاد علیه السلام آورده تا در سایه سار لطف آن امام، محفوظ بمانند. حضرت با بزرگ واری پذیرفت و مروان، همسر و خانواده اش را نزد ایشان فرستاد و آن ها در کنار خانواده آن حضرت بودند تا آرامش به مدینه بازگشت.

نوای بینوایان

 

یکی از ابعاد درخشان زندگی امام سجاد علیه السلام ، خدمات اجتماعی ایشان در آن عصر تاریک ظلمت و دنیاپرستی بود. این خدماتْ چه در ایام بحرانی مدینه و چه در دوران سکون و آرامش ادامه داشت. هر شب، چشمان خسته ای که به خاطر گرسنگی به خواب آرام نمی رفت؛ منتظر دستان نوازشگر کسی بود تا آن ها را دریابد و انتظارشان رابه سر آورده، از محبت سیراب سازد. در حدیثی آمده که «امام علی بن الحسین هزینه زندگی یک صد خانواده تهی دست مدینه را عهده دار بود.» اهل مدینه می گفتند: «ما صدقه پنهانی را زمانی از دست دادیم که علی بن الحسین درگذشت.» هنگامی که تاریکی شبْ دامن خود را بر پهنه زمین می گستراند و چشم ها به خواب می رفت، امام زین العابدین علیه السلام بلند می شد و آن چه از خوردنی ها موجود بود، بر می داشت و بر دوش خود می کشید و به صورت ناشناس، به خانه های فقیران مدینه می برد و بین آن ها تقسیم می کرد.

دو رکعت نماز عشق

 

بهترین جلوه عبادت، به خاک فرو افتادن در پیش گاه رب العالمین است. ره یافتگان به وادی قرب الهی، مشقت عبادت را به خود هموار کردند تا لذت حضور در نزد معبود را به جان و دل بچشند. آن ها چنان محو تماشای جمال دلربای دوست می شوند که غیر از او، چیزی را نمی بیند و جز صدای او صدایی نمی شنود. در حالات امام سجاد علیه السلام آمده است که هرگاه ایشان وضو می گرفت و آماده نماز می شد، رنگ صورتش زرد می گشت. به حضرت می گفتند که ای پسر رسول خدا، این چه حالی است که به شما دست می دهد؟ حضرت می فرمود: «آیا می دانید در پیش گاه چه کسی ایستاده و با چه کسی می خواهم حرف بزنم؟» هنگامی که در نمازش به آیه «مالک یوم الدین» می رسید، آن قدر گریه می کرد و آیه مبارکه را تکرار می فرمود که گویا نزدیک بود جان به جانان تسلیم کند.

زاهد روز و عابد شب

 

جمعی از ساکنان مدینه، نزد یکی از اطرافیان امام سجاد علیه السلام رفته و خواستار توصیف امام سجاد شدند. آن شخص درباره حضرت گفت: «روزها برای او غذا نیاوردم و شبها برای او رختخوابی پهن نکردم؛ زیرا اغلب روزها را روزه می گرفت و شب ها نیز به عبادت خدا مشغول بود».

شجاعت امام سجاد علیه السلام

 

بعد از حوادث کربلا که بنی امیه خود را پیروز میدان می دیدند و قدرت پوشالی، مغرورشان کرده و ترس و وحشت دل های مردم را فرا گرفته بود، امام سجاد علیه السلام با شجاعت کم نظیری در مقابل آن ها ایستاد و بدون ترس و واهمه، به افشاگری پرداخت. آن حضرت سجاد در مقابل عُبیداللّه بن زیاد فرمود: «آیا مرا از شهادت می ترسانی، در حالی که شهادت مایه مباهات و افتخار ماست». ایشان در شام نیز به یزید فرمود: «ای پسر معاویه، تو خود می دانی که پرچم پیامبر در جنگ احد و بدر خندق به دست جدّم بود و پدر و جد تو، پرچم کفر را به دست گرفته بودند. وای بر تو، اگر به این فاجعه ای که دامن خود را آلوده ساخته ای کمی می اندیشیدی، به کوه و بیابان می گریختی و فرش خود را جز خاکستر قرار نمی دادی و اکنون بشارت می دهم که به ذلت و خواری بزرگی گرفتار خواهی شد». این جملات کوبنده، در هنگامه ای که با فجایع بی شمار بنی امیه، ترس و وحشتی عجیب دل های مردمان را فراگرفته بود، نشان از شجاعت بی نظیر امام سجاد علیه السلام دارد.

آشنای همه

 

هشام بن عبدالملک که یکی از خلفای بنی امیه بود، به قصد زیارت خانه خدا وارد مکه معظمه شد و به علت ازدحام مردمِ در حال طواف، موفق به لمس حجرالاسود نشد؛ پس در گوشه ای از مسجدالاحرام بالای تختی نشست و نظاره گر اطراف شد. در این هنگام، امام سجاد علیه السلام وارد حرم شده و شروع به طواف کرد. هنگامی که ایشان به مقابل حجرالاسود رسید و قصد لمس آن را نمود، مردم با دیدن خورشید فروزان امامت، از کنار حجرالاسود فاصله گرفته و راه را برای حضرتش باز کردند. یکی از شامیانی که همراه هشام بود، پرسید که این کیست که مردم احترام زیادی به او می کنند؟ هشام که از شناخته شدن حضرت می ترسید، جواب داد: او را نمی شناسم. در این هنگام فَرَزْدَق، شاعر توانای عرب از جا برخاست و گفت: من او را می شناسم و حضرت را در شعری زیبا چنین معرفی کرد: او کسی است که سنگ ریزهای مکه، جای پای او را می شناسند. خانه کعبه و بیابان های حجاز و حِلّ و حرم او را می شناسد. هنگامی که برای دست مالیدن و بوسیدن حجرالاسود می آید، نزدیک است که رُکنِ حَطیم به خاطر آشنایی با او، دستِ او را نگه دارد. اگر اهل تقوا را شمارش کنند، ایشان امام آن هاست و اگر بپرسند که بهترین انسان روی زمین کیست، ایشان را معرفی می کنند. اگر او را نمی شناسی من می گویم که او پسر فاطمه و جدّش خاتم پیامبران است.

نغمه خوان توحیدی

 

قرآن کتاب آسمانی و نجات بخش جان های خسته از پوچی و گمراهی است. صوت خوش قرآن، دل های زنگار بسته از دنیا و دنیاپرستی را طراوت داده و آن ها را برای پذیرش حقیقت آماده می کند. در حالات امام سجاد علیه السلام نقل شده است که ایشان قرآن را با صدای دل نشینی می خواند، چندان صوت حضرت نیکو بود که وقتی به تلاوت قرآن مشغول بود، آب رسانانی که مشک ها بر دوش کشیده و برای آوردن آب از در خانه حضرت عبور می کردند، متوقف می شدند و به تلاوت حضرت گوش می دادند و گاه این توقف، به ساعت های متمادی منجر می شد، به طوری که آفتاب بر می آمد و هنوز آن ها پشت درب خانه حضرت، به ترنّم آن آوای ملکوتی گوش می دادند.

چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن       به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن

امام سجاد از منظر دیگران

پسر دو برگزیده

 

پیامبر مکرّم اسلام که سال ها پیش از تولد امام سجاد علیه السلام ، مژده ولادت ایشان را داده بودند، در توصیف ایشان فرمودند: «او پسر دو برگزیده است»؛ زیرا برگزیده عرب، هاشم (از اجداد پیامبر صلی الله علیه و آله ) بود که امام حسین از فرزندان اوست و برگزیده غیر عرب، فارس است که مادر امام سجاد، شهربانو از اهل فارس و ایرانی است.

پارساترین مردم

 

سَعید بن مسیّب که از تربیت یافته گان دستان با برکت امیرمؤمنان علیه السلام است، و به فرموده امام سجاد علیه السلام در زمان خودش داناترین مردم بود و از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله است که در محضر امام سجاد علیه السلام به دانش آموزی پرداخته بود، در مورد شخصیت بی بدیل امام سجاد علیه السلام می گوید: «مردی با ورع تر و پارساتر از علی بن الحسین ندیدم».

زاهدترین و فاضل ترین بنی هاشم

 

ابن شهاب زُهَری یکی از علمای معاصر امام سجاد علیه السلام بود. او مدتی در محضر امام زین العابدین حاضر شده و از معارف آن امام همام بهره می برد. از ایشان سوال شد که زاهدترین مردم در دنیا کیست؟ در جواب گفت: «علی بن الحسین، را زاهدترین مردم یافتم». ابن زهری در اظهار نظر دیگری درباره شخصیت امام سجاد علیه السلام می گوید: «علی بن الحسین فاضل ترین بنی هاشم است که ما درک کرده ایم».

سخنان گوهرباری از امام سجاد علیه السلام

 

کسی که شخصیت خویش را گرامی دارد، دنیا را بی ارزش می پندارد.

 

محبوب ترین شما نزد خدا کسی است که عمل او نیکوتر باشد.

 

از خوشحالی هنگام گناه بپرهیز؛ زیرا خوشحالی در وقت گناه، از خود گناه بزرگ تر است.

 

از خداوند به خاطر قدرت و سیطره اش بر تو بترس و از او به علت نزدیکی اش به تو شرم و حیا کن.

 

محبوب ترین چیزها بعد از شناخت خداوند، پاک دامنی است.

 

بهترین نیکی انسان بر خود، خویشتن داری در مقابل گناه است.

 

سخت ترین لحظات برای فرزندان آدم سه لحظه است: لحظه ای که سفیر مرگ را می بیند، لحظه ای که از قبر خود برانگیخته می شود و لحظه ای که در پیش گاه خداوند عالمیان حاضر است که نمی داند از کدام دسته است: اهل بهشت یا اهل دوزخ.

 

بی نیازترین مردم، کسی است که نسبت به آن چه خداوند تقسیم کرده، قانع باشد.

هم نشینی نکردن با پنج گروه

 

سعادت و بدبختی انسان، به میزان زیادی بستگی به هم نشین او دارد، تا آن جا که انسان ها بر روش دوست و هم نشین خود هستند. امام سجاد علیه السلام در موعظه ای کوتاه ولی ماندگار به فرزندشان امام محمد باقر علیه السلام می فرمایند: «با پنج گروه نشست و برخاست مکن: با انسان های فاسق همراه نشو، زیرا فاسق تو را به یک لقمه یا کم تر از آن می فروشد؛ با انسان های بخیل رفت و آمد نکن، زیرا که اموالشان را در وقت احتیاجت، از تو دریغ می کنند؛ با انسان های دروغ گو هم رفت و آمد نداشته باش، زیرا آن ها مثل سرابی هستند که نزدیک را به تو دور و دور را به تو نزدیک نشان می دهند؛ با افراد کم خرد نشست و برخاست مکن، زیرا او می خواهد به تو نفعی برساند، ولی ضرر می زند؛ و سرانجام این که با ترک کنند خویشاوندان هم نشین مشو، زیرا او را در سه جای قرآن ملعون یافتم».

برخورد کریمانه

 

شوخی در حد اعتدال و با رعایت قوانین اسلامی، امری پسندیده است، ولی اگر این ویژگی خوب، به قیمت بی حرمتی به افراد تمام شده و دل بستگی همیشگی انسان باشد، نه تنها ستودنی نیست، بلکه مذموم بوده و خشم و غصب الهی را به دنبال خواهد داشت. امام صادق علیه السلام می فرمایند: «در شهر مدینه، مرد دلقکی بود که عمر خود را به بطالت می گذراند و با مزاح های خود، مردم شهر را می خندانْد. روزی امام سجاد علیه السلام با دو نفر از غلامان خود از کوچه های مدینه می گذشتند که آن شخص سر رسید و عبای حضرت را از دوشش کشید و با خود بُرد تا اطرافیان از دیدن این منظره بخندند. حضرت توجهی نکرده و به راه خود ادامه داد، ولی غلامان حضرت شخص را دنبال کرده و عبای حضرت را پس گرفتند. حضرت از اسم این مرد پرسید، گفتند مرد دلقکی است که با کارهای خود مردم مدینه را می خنداند. حضرت فرمودند: به او بگویید: در قیامت، کسانی که عمر خود را به بطالت گذرانده اند، زیان می برند».