تو می آیی! این را نسیم، سرِ گلدسته ی سرو فریادزده است و شکوفه ها باور کرده اند. هر صبح قناری دل تنگی ام، بر شاخه ی نیاز می نشیند و برای استقبال از تو، سرود آماده می کند. هر غروب گُل های نرگس بر رشته های چادرِ مادرت بوسه می زنند تا فرزندش زودتر باز آید. باور کن تمامِ باغ تو را می خواهد؛ دیگر بی تو، عطرِ سیب هم چنگی به دل نمی زند.

تو می آیی! از پشتِ زمان ها، از لابلای قرون، از سابقه ی تاریخ، از کنارِ برکه ی آرزوها، تنهای تنها و سوار بر اسبی به رنگ شکوفه ها. وقتی که بیایی، بهار به شوقت می ماند و نوبت به فصل دیگر نمی رسد. خورشید از آسمان پایین می آید و گلْ میخِ آستانه ی خانه ات می شود.

تو می آیی! و به همراهت سبزینه ی ایمان می آوری. بر منبرِ گل های امید می ایستی و خطبه ی طراوت می خوانی. آن روز، متنِ سخنانِ تو را بر برگ های گلِ آفتاب گردان می نویسند و چلچله ها، با الهام از آن نغمه خوانی می کنند. آن طرف تر، خارهای ستم، از رعدِ فریادت آتش می گیرند.

تو می آیی! آخر تو از نسلِ آمدنی، از نسل بشارت، از نسل «جاء الحق و زهق الباطل». هم زمان با آمدنت، هزاران پرنده از قفس می پرند و آسمان در بی شماری پروازها، مشبَّک می شود. چشم ها خیره ی بوسه های نسیم بر تحت الحَنَک تو خواهد ماند و گوش ها، جرعه جرعه، اذان خواهد نوشید. آن روز، لشکر لشکر گُل، دعای باغبان خود را آمین خواهند گفت .

ولادت با سعادت حضرت مهدی ( عج ) مبارک

التماس دعا عزیزان همراه متن طلایی